تب و طب

تاب وطب

گوشه‌ای منتظر نشسته بودم تا خانم منشی صدایم کند. روی میز چند برگ قبض آب بود و چراغی که چند دقیقه‌ای یک‌بار چشمک می‌زد و خانم منشی سریع به اتاق پزشک مراجعه می‌کرد و بیمار بعدی را صدا می‌زد با چشمانم و بخشی از مغزم کتاب می‌خواندم و بقیة مغزم در اختیار گوش‌هایم بود که نق‌نق کودکی را بشنود و سؤال‌های پسربچه‌ای از پدرش و نصیحت‌های پیرزنی به خانم منشی را. فضولی کار بدی است؛ اما گوش‌هایم بی‌اختیار نق‌نق کودکی را می‌شنید که مثل سمباده اعصاب مادرش، خانم منشی و مرا نوازش می‌داد. پسربچه‌ای ده‌دوازده‌ساله هم پدرش را سؤال‌پیچ کرده بود: «تَب با طِب چه فرقی دارد و

نظراتـــــــــ

رادیو یک صفحه ای مهرسا ربیعی 26/7/1400
عالی بود پایدارباشید
تخم مرغ جنگی
#0020

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#0021

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#022

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#0023

مارهای ضحاک

شوداری
#0024

شوداری

پندکبریتی2
#0025

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#0026

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#0027

لقمه مهسا

ماه عسل
#0028

ماه عسل

سرهنگ
#0029

سرهنگ

ادای آقای معلم
#0030

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#0031

خلبان جوان

بلیزر
#0032

بلیزر

خُلُکِ شهری
#0033

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#0034

ماجرای خر

majaraye khar

خاطرات سونا
#0035

خاطرات سونا

آچمز
#0036

آچمز

مش مراد
#0037

مش مراد