آچمز

داستان صوتی آچمز

بلند شد و هرچه کاغذ و قبض مچاله‌شده که روی زمین و جلوی پیش‌خون ریخته بود رو جمع کرد و ریخت توی سطل زباله. کارمند بانک گفت: « امروز برای اولین بار دیدم که یه مشتری‌ زباله‌ها رو جمع می‌کنه! واقعاً ما رو شرمنده کردید!» مرد نشست و با آرامش گفت: «من فقط دور و بر خودم رو تمیز کردم که بتونم بیشتر از زندگی‌ام لذت ببرم. منّتی هم...

 

نویسنده: مهدی میرعظیمی

با صدای: منوچهر والی‌زاده و امیرحسین شهپروصال

تیتراژ با صدای: نوید نیک

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#0020

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#0021

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#022

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#0023

مارهای ضحاک

شوداری
#0024

شوداری

پندکبریتی2
#0025

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#0026

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#0027

لقمه مهسا

ماه عسل
#0028

ماه عسل

سرهنگ
#0029

سرهنگ

ادای آقای معلم
#0030

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#0031

خلبان جوان

بلیزر
#0032

بلیزر

خُلُکِ شهری
#0033

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#0034

ماجرای خر

majaraye khar

خاطرات سونا
#0035

خاطرات سونا

آچمز
#0036

آچمز

مش مراد
#0037

مش مراد