ماجرای خر

سینه‌اش را صاف کرد و گفت: «خر. آمده‌ام دنبال خر». زمان جنگ بود و گاهی نیاز بود از الاغ برای حمل مهمات و تجهیزات در ارتفاعات استفاده کنند. بعد از این‌که کارشان با الاغ‌ها تمام می‌شد آن‌ها را به پشت جبهه بر می گرداندند تا کشاورزان از آنها استفاده کنند. بعضی روزها از این مراجعه کننده‌ها داشتیم و من با این‌که از لحن پیرمرد خنده ام گرفته بود ولی منظورش را متوجه شدم. گفتم: «پدرجان؛ بَلانسبت شما...

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد