شوداری

بوی آش‌جو تا سر کوچه پیچیده بود. کوچه‌ی باریک با دیوارهای کاه‌گلی و درهای چوبی. زیر سایه‌ی ساباط راه می‌رفتیم و هر از چند قدم که از زیر ساباط خارج می‌شدیم تیغ آفتاب تیرماه را حس می‌کردیم. عمه‌بزرگ جلوتر گام بر می‌داشت و مادرم و زن عمو پشت سرش. من هم که انگار بندی به پایم بسته باشند هی عقب می‌افتادم و یک‌هو...

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد