گیوه های پدربزرگ

مربی وسط اتوبوس ایستاده بود و می‌گفت: «بچه‌ها، دقت کنید که کالای باکیفیت و خوش‌قیمت بخرید. اگه خواستید موادِ خوراکی و بهداشتی بخرید، حتماً ایرانی باشه. مجوز بهداشت و علامت استاندارد رو فراموش نکنید. گول ظاهر اجناس و تخفیف‌‌های الکی رو نخورید». دستی به موهای جوگندمی‌اش کشید و به ساعتش نگاه کرد. وقتی دید هنوز فرصت هست، گفت:

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد