کانادادرای | یک ثانیه

داستان صوتی کانادادرای

پدرم جلوتر بود و من چند گام عقب‌تر. پاهایش بلندتر بود و سرعت راه رفتنش هم تندتر. همین باعث شده بود تا من چیزی بین راه رفتن و دویدن را تجربه کنم و به نفس‌نفس بیفتم. توی کوچه فقط صدای کفش رسمی پدرم به گوش می‌رسید و جیک‌جیک گنجشک‌ها که گویا ریتمش را با قدم‌های بابا تنظیم کرده بودند. لباس عیدم را پوشیده بودم و داشتم دِل‌دِل می‌کردم که زودتر به خانۀ مادربزرگ برسیم و پیراهن کرم‌رنگ آستین کوتاه با دکمه‌های قهوه‌ای که مثلا با کمربند شکلاتی و شلوار و کتانی سفید سِت کرده بودم را به همه نشان بدهم.

 

نویسنده: مهدی میرعظیمی

با صدای: ژاله شکیب

نظراتـــــــــ

کانادادرای | یک ثانیه
#0019

کانادادرای | یک ثانیه

تخم مرغ جنگی
#0020

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#0021

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#022

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#0023

مارهای ضحاک

شوداری
#0024

شوداری

پندکبریتی2
#0025

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#0026

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#0027

لقمه مهسا

ماه عسل
#0028

ماه عسل

سرهنگ
#0029

سرهنگ

ادای آقای معلم
#0030

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#0031

خلبان جوان

بلیزر
#0032

بلیزر

خُلُکِ شهری
#0033

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#0034

ماجرای خر

majaraye khar

خاطرات سونا
#0035

خاطرات سونا

آچمز
#0036

آچمز