مارهای ضحاک

بلندگو اعلام کرد: «مسافران محترم لطفاً از خطِ ‌زرد لبۀ سکو عبور نفرمایید». پیرمردی عصابه‌دست پشت خط ایستاد. درِ قطار باز شد. چند تا پسر پونزده‌ ساله پله‌های‌برقی رو دو تا یکی اومدند پایین، هُل خوردند توی قطار و نشستن روی صندلی‌ها. وقتی پیرمرد وارد شد، جایی برای نشستن نبود. پیرمرد کناری ایستاد. یکی از پسرها همین‌طور که آدامس می‌جوید، گفت:...

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد