ضامن آهو

داستان صوتی

اگه توی هر شهر با یه رانندۀ تاکسی دوست باشی، حتماً سفر راحت‌تر و دلچسب‌تری خواهی‌داشت. روز اول سفرم به مشهد قرعه افتاد به‌نامِ یه مرد معقول با یه تاکسی تمیز. آدمی خوش‌کلام و باحوصله‌. هرجا کار داشتم، توی تاکسی منتظر می‌موند و معمولاً مشغول مطالعه می‌شد. یه‌روز وقتی سوار شدم به کتابش دقت کردم. کتابی به‌ انگلیسی که دانشجوهای سال‌بالایی پزشکی می‌خونند. تعجب کردم. قبل از اینکه سؤال کنم، جواب داد: «سه تا خواهر کوچیک داشتم که دانشگاه قبول شدم، پزشکی. بابام تاکسی داشت. مادرم مریض بود. وضعِ مالی خوبی نداشتیم. همون ترم اول بابام فوت کرد و وضعمون بدتر شد.

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#0020

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#0021

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#022

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#0023

مارهای ضحاک

شوداری
#0024

شوداری

پندکبریتی2
#0025

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#0026

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#0027

لقمه مهسا

ماه عسل
#0028

ماه عسل

سرهنگ
#0029

سرهنگ

ادای آقای معلم
#0030

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#0031

خلبان جوان

بلیزر
#0032

بلیزر

خُلُکِ شهری
#0033

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#0034

ماجرای خر

majaraye khar

خاطرات سونا
#0035

خاطرات سونا

آچمز
#0036

آچمز

مش مراد
#0037

مش مراد