آنروز صبح هم ساعت نه و نيم از خواب بيدار شد و متفاوت با همهی کارگران که ساعت هفت کارشان را آغاز میکردند دمپايی بهپا و خشخش کنان رفت دنبال خريد نان تازه و صبحانه. ساعت حدود ده و نيم بعد از صبحانهاش رفت پشت ساختمان و کمکم بوی دود مواد بلند شد. صدای سلام بیحال صبحگاهیاش را ساعت ساعت حدود دوازده ظهر شنيدم. آن سال مدير پروژهی يک مجتمع بودم در يکی از بندرها و معمولاً کارگران و استادکاران از شهرهای ديگر به آنجا میآمدند. جواب سلامش را دادم و او رفت برای رنگآميزی نردهای که از ابتدای پروژه هنوز رنگ نشده بود. کاری که بايد يکروزه تمام میشد و تا الآن چهل روز طول کشيده بود...
نویسنده: مهدی میرعظیمی
با صدای: منوچهر والیزاده و امیرحسین شهپروصال
تیتراژ با صدای: نوید نیک
تخم مرغ جنگی
1402/12/28
درخت شصت متری
1402/12/26
گیوه های پدربزرگ
1402/12/23
مارهای ضحاک
1402/12/21
شوداری
1402/12/19
پندکبریتی2
1402/11/30
پندکبریتی1
1402/11/28
لقمه مهسا
1402/11/23
ماه عسل
1402/11/22
سرهنگ
1402/11/21
ادای آقای معلم
1402/11/17
خلبان جوان
1402/11/16
بلیزر
1402/11/15
خُلُکِ شهری
1402/11/14
ماجرای خر
1402/11/11
خاطرات سونا
1402/11/10
آچمز
1402/11/9
مش مراد
1402/11/8