گفتگویمان حسابی گرم شده بود. مثل یک دانش آموز مودب نشسته بودم روبه روی آن خانم و به حرف هایش گوش می دادم. گفت: «گاهی جوان هایی را می بینم که نا امیدند و فکر می کنند دنیا به آخر رسیده. ازشون میشنوم که میگن هیچکس ما رو دوست نداره، کسی از ما حمایت نمی کنه. امکانات نداریم. راست میگن، من هم در دوران جوانی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردم. اما چاره چیه؟ باید دست روی دست گذاشت؟ یا باید تلاش کرد؟»
تخم مرغ جنگی
1402/12/28
درخت شصت متری
1402/12/26
گیوه های پدربزرگ
1402/12/23
مارهای ضحاک
1402/12/21
شوداری
1402/12/19
پندکبریتی2
1402/11/30
پندکبریتی1
1402/11/28
لقمه مهسا
1402/11/23
ماه عسل
1402/11/22
سرهنگ
1402/11/21
ادای آقای معلم
1402/11/17
خلبان جوان
1402/11/16
بلیزر
1402/11/15
خُلُکِ شهری
1402/11/14
ماجرای خر
1402/11/11
خاطرات سونا
1402/11/10
آچمز
1402/11/9
مش مراد
1402/11/8