بچۀ کاریز

کتاب صوتی فرهنگ مصرف آب
  • بچۀ کاریز

صبح جمعه با صدای نمازخواندن پدربزرگ، من و پسر عموه ا‌و پسر عمه‌ها ‌که دیشب را در خانۀ پدربزرگ مانده بودیم و برای بازی سر از پا نمی‌شناختیم، بیدار شدیم. مادربزرگ هم مثل هر روز صبح توی حیاط درحال انجام کاری بود. آخر هم نفهمیدم که بی‌بی آن موقع صبح توی حیاط چه می‌کند! فقط سروصدا و خش‌خش و تق‌و‌توقش هنوز توی گوشم زنگ می‌زند. کورمال‌کورمال آمدم توی حیاط و آبی به سر و صورتم زدم. بچه‌ها‌ هم یکی‌یکی آمدند. پدر که توی دالان ایستاده بود، گفت: «برید سوار ماشین بشید تا من و پدربزرگ بیاییم.» کفش‌هایمان را پوشیدیم و

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد