جوجه عقاب

پیرمرد آخرین سطل آب رو روی علف‌ها ریخت. از صبح مشغول خاموش‌کردن آتشی بودند که در اثر بی‌احتیاطی مسافرها ایجاد شده بود. جوان چند تخم پرنده رو به پیرمرد داد. د‌هکدۀ اون‌ها همیشه زیستگاه انواع پرنده‌ها بود. لک‌لک‌ها هر سال...

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد