چوپان دروغگو

چوپان دروغگو

چوپان صدا زد: «گرگ گرگ». باز هم همه دویدند و آمدند سراغ چوپان. باز هم چوب و چماغ آوردند. باز هم دیدند چوپان می‌خندد. گفتند: «باز هم گرگ نبود؟» چوپان خندید و گفت:«نه» همه باز هم خدا را شکر کردند و گفتند: «چه خوب شد که گرگ نیامده بود!». روزها می‌گذشت و چوپان صدا می‌زد: «گرگ گرگ».

نظراتـــــــــ

رادیو یک صفحه ای منصور مهتاش 19/9/1400
متفاوت و آموزنده
تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد