شبی که ترسیدم

شبی که ترسیدم

اوّل شب بود که سوار اتوبوس شدم و از راننده خواهش کردم که در شهر بردسیر مرا پیاده کند. کوله‌ام را بالای سرم گذاشتم و خوابیدم و چه خواب نازی! صدای راننده شنیدم که صدا می‌زد: بردسیر، بردسیر. با چشمان خواب‌آلود و مغزی نیمه‌هشیار بیدار شدم و کوله‌ام را برداشتم. نور چراغ‌های داخل اتوبوس چشمانم را می‌آزرد. مثل کودک خواب‌زده، توی راهرو اتوبوس تلوتلوخوران خودم را به در جلو رساندم و پیاده شدم. اتوبوس کم‌کم

نظراتـــــــــ

رادیو یک صفحه ای بی نام 6/10/1400
خیلی عالییییی
تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد