همسفر

همسفر

اولین بار بود که با او به مسافرت می‌رفتم. شنیده بودم که اگر می‌خواهی کسی را خوب بشناسی با او هم‌سفر و هم‌سفره شو. حالا هم با او هم‌سفر شده بودم و هم هم‌سفره. مرد هفتادساله‌ای که عمرش را به دانش‌آموزی و آموزگاری گذرانده بود و الان هم هر سخن و هر کارش برای من درس بود. برای من شده بود آموزگار و

نظراتـــــــــ

دستِ هفتم
#

دستِ هفتم

داستان صوتی تجربۀ پیرمرد
#

داستان صوتی تجربۀ پیرمرد

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

هاج و واج
#

هاج و واج

اسکندر
#

اسکندر

توتِ لبِ آب
#

توتِ لبِ آب

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

پند کبریتی 1
#

پند کبریتی 1

زن
#

زن

کوتاه ترین داستان بلند
#

کوتاه ترین داستان بلند

کل ابرام
#

کل ابرام

لکنت کاووس
#

لکنت کاووس

شبی که ترسیدم
#

شبی که ترسیدم

در خدمت شیر
#

در خدمت شیر

چای دل چسب
#

چای دل چسب

شهرآورد
#

شهرآورد

جوانی در پیاده رو
#

جوانی در پیاده رو

آدم چهار متری
#

آدم چهار متری