روزنامه لجباز

روزنامه لجباز

خانه‌ي پدربزرگم خانه‌اي نسبتاً بزرگ بود که دو در داشت. درِ اصلي که تمام روزهاي سال از آن رفت و آمد صورت مي‌گرفت و درِ کوچکي که فقط ويژه ايام محرم بود براي خروج عزاداران امام حسين.

بعد از فوت پدربزرگ و مادربزرگم در دهه‌ي هفتاد، ديگر هيچ‌گاه درِ کوچک باز نشد.

چون گويا با رفتن آن‌ها برکت هم از آن کوچه رفت و مسير دسته‌هاي عزاداري هم عوض شد.

نظراتـــــــــ

تخم مرغ جنگی
#

تخم مرغ جنگی

درخت شصت متری
#

درخت شصت متری

گیوه های پدربزرگ
#

گیوه های پدربزرگ

مارهای ضحاک
#

مارهای ضحاک

شوداری
#

شوداری

پندکبریتی2
#

پندکبریتی2

پندکبریتی1
#

پندکبریتی1

لقمه مهسا
#

لقمه مهسا

ماه عسل
#

ماه عسل

سرهنگ
#

سرهنگ

ادای آقای معلم
#

ادای آقای معلم

خلبان جوان
#

خلبان جوان

بلیزر
#

بلیزر

خُلُکِ شهری
#

خُلُکِ شهری

ماجرای خر
#

ماجرای خر

خاطرات سونا
#

خاطرات سونا

آچمز
#

آچمز

مش مراد
#

مش مراد